خالی بندی
اولی: من دیشب در کره ماه شام خوردم.
دومی: آره من که از کره مریخ می اومدم، دیدمت که سر سفره ناهار بودی!
5حقیقت مهم زندگی:
1- با زبونت نمی تونی همه دندوناتو لمس کنی
2- اونقدر خری که الان داری این کار رو امتحان می کنی
3- الان نیشت بازه
4- اونقدر خری که بازم داری می خندی
5- تو فکر اینی که اینو برای یکی خرتر از خودت بفرستی!
تیمارستان
رئیس تیمارستان: اسمت چیه؟
دیوانه: حسن
رئیس: اسم پدرت چیه؟
دیوانه: حسن
رئیس: اینکه نمی شه هم اسم تو حسن باشه و هم اسم پدرت؟
دیوانه: تو خونه ما همه اسمشون حسنِ جز برادرم حسین که اسمش اصغرِ!
سر و صدای بچه ها کلاس رو به هم ریخته بود که ناظم مدرسه وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: اینجا طویله است؟
یکی از دانش آموزان جواب داد: نه آقا اشتباهی اومدی. یه کلاس جلوتر.
یه معتاده رو می بینن که خیلی نگران و ناراحته.
ازش می پرسن: چی شده؟
می گه بنزین گرون شده گاز هم قرار گرون بشه.
- ولی تو که ماشین نداری؟
جواب می ده: ماشین ندارم ولی فندک که دارم.
گوشت گاو
مشتری: آقا شما مطمئنید که این گوشت گاو است؟
قصاب: بله آقا. تا همین نیم ساعت پیش داشت واق واق می کرد!
مادر: رفتی اداره بابات؟ فرزند: آره مامان رفتم.
مادر: خب. بگو ببینم منشی بابات قشنگ بود؟ بچه: نه مامان. شکل شما بود
یارو به البرادعی رئیس سابق آژانس انرژی هستهای میگه: تو واقعا دکتری؟!
اونم با افتخار میگه: بله من دکتر هستم.
یارو میگه:خوب بدبخت پس چرا تو آژانس کار میکنی؟
معلم: پدرت در خانه چه می کند؟ اکرم: گلدانهای قشنگ و زیبا می سازه.
معلم: مادرت در خانه چه می کند؟ اکرم: گلدانها را توی سر پدرم خورد می کنه.
دو مگس رو سر مردی کچل نشسته بودند.
مگس بچه: مادر من تشنه ام.
مگس مادر: آخه بچه جون من توی این بیابون بی آب و علف از کجا برایت آب پیدا کنم؟
پسر: اسمت چیه؟
دختر: پریسا ولی بهم می گن پری. اسم تو چیه؟
پسر: چراغعلی اما بهم می گن گردسوز
خری با گاوی دعوایش شد. خر از عصبانیت بر دیوار طویله نوشت:
گاو خر است!
پسرک دوان دوان به خانه آمد و به مادرش گفت:
مامان پنجاه تومن بهم بده تا به یه مرد فقیر بدم.
مادر پنجاه تومان به پسرک داد و پرسید:حالا اون مرد فقیر کجاست؟
پسرک پاسخ داد: سرکوچه است. داره بستنی می فروشه.