سه سال دیگر بازنشسته میشوم
در ادامه مطلب
سه سال دیگر بازنشسته میشوم!
احسان خواجه امیری با خواندن ترانه سریال ماه رمضانی «در مسیر زاینده رود» دوباره به چهره اول خوانندههای تلویزیونی تبدیل میشود
چه کسی را میشناسید که در 17 سالگی اولین کار حرفه ای خودش را به بازار فرستاده باشد؟ این شروع متفاوت خواجه امیری نسبت به هم نسلانش در موسیقی پاپ بود؛ ورود او به دنیای موسیقی زیر سایه نام پدرش یعنی ایرج معروف بود، اما این اولین و آخرین تجربه مشترک آنها بود. اولین و آخرین تجربه ای که به قول خودش با زیرکی تمام انجام شد و انگار فقط میخواست تا با کمک نام پدر سرش را در بین این همه خواننده ریز و درشت بلند کند و باقی راه را روی پای خودش بایستد. احسان خواجه امیری با تلویزیون معروف شد، این را خودش هم انکار نمیکند. بیشتر تک آهنگهای معروفش ترانههای تیتراژهایی هستند که در این چند ساله در تلویزیون خوانده است؛ اما خودش اعتقاد دارد سهم تلویزیون در پیشرفتش خیلی کم بوده است. خواجه امیری یکی از محبوبترین چهرههای پاپ این روزهاست. حسابی پر جنب و جوش و فعال است، بیشترین کنسرت را در یک سال گذشته برگزار کرده و به زودی آلبوم جدیدش هم وارد بازار میشود. وقتی برای مصاحبه به خانه اش رفتیم سخت مشغول ساخت موسیقی سریال «در مسیر زاینده رود» بود که در شبهای ماه رمضان از تلویزیون پخش میشود.
هیچ کدام از هم نسلهای تو این تجربه را نداشتند که در 17 سالگی وارد بازار موسیقی شوند و این قدر سریع بتوانند رشد کنند. تا حدی که آلبومهایت پر فروشترین آلبومهای سال شدند. چند تا المان میتوانی برای این موفقیت نام ببری؟
اولا، من با این تعبیری که شما میکنید قبول ندارم که آدم موفقی هستم. به نظرم هنوز تا موفقیت فاصله دارم اما همین چیزی هم که الان هستم به خاطر یک مجموعه دلیل صورت گرفته. مثل یک پازل میماند که باید تمام تکههای آن کنار هم باشد تا کامل شود. نمیتوانم المانهای خاصی را برایتان نام ببرم. شاید شما که از دور نگاه میکنید بهتر بتوانید آنها را بگویید.
یعنی میخواهی ما المانها را بگوییم؟
بله شما بگویید من میگوید درست است یا نه.
خب تو اولین آلبومت (من و بابا) را کنار پدرت ضبط کردی و با همین آلبوم به دنیای موسیقی معرفی شدی. پسر ایرج بودن که سه نسل از قبل از ما با او خاطره داشتند، میتوانست یک شروع متفاوت از بقیه باشد.
به نظرم مهم ترین المان این بود که خوب توانستم همه چیز را مدیریت کنم. این که در کنار بابا شروع کنم کاملا ایده خودم بود. اسم آلبوم ایده خودم بود. همه آهنگها را خودم ساخته و تنظیم کرده بودم. همه را با فکر و با برنامه جلو بردم.
یعنی میخواهی بگویی از اول میدانستی هدفت چیست؟
نمیتوانم بگویم این روز را میدیدم ولی خب ایده آلم بود که به چنین شرایطی برسم. از همان روز اول یک چیزهایی درنظرم بود که سعی میکردم آنها را خوب مدیریت کنم. مثلا از روز اول گفتم درتلویزیون پلی بک (لب خوانی) نمیکنم. از آلبوم دومم گفتم به هیچ وجه دیگر با پدرم نمیخوانم، برای همه کارهایی که کردم برنامه ریزی داشتم. این طوری نبود که بگویم حالا یک آهنگی میخوانم تا یک اتفاقی بیفتد.
این هم یکی از مزیتهای در یک خانواده هنرمند بزرگ شدن است دیگر. آدم راه و رسم کار حرفه ای را خوب یاد میگیرد.
اتفاقا برعکس پدر من اخلاقش کاملا غیر حرفه ای است. این راخیلی رک میگویم. به نظرم بدون تردید بزرگترین خواننده تاریخ موسیقی ایران است. خیلی از استادان گفتند اگر ما صدای ایرج را داشتیم دنیا را فتح میکردیم. مثل این میماند که شما با یک ماشین آخرین سیستم پنج هزار سی سی 20 کیلومتر در ساعت هم نتوانی بروی. برای همین پدرم اصلا مدیر خوبی نبود. به نظرم یکی از علتهای پیشرفتم این بوده که از اشتباههای پدرم درس گرفتم. نمیخواهم بگویم من اصلا اشتباه نکرده ام. شاید اگر برگردم عقب خیلی از کارها را تکرار نمیکنم. برای همه، این اشتباهات طبیعی است.
منظورت این است که یک سیاستی در کارهایت داشتی که پدرت آن را نداشت؟
دقیقا. به نظرم اصلا مهمترین عامل موفقیت ام همین بود. چون درکل زندگی ام تا به الان سه ساعت هم جلوی پدرم آواز نخوانده ام. همه فکر میکنند که من شاگرد پدرم بودم. واقعا اگر بخوام دروغ نگفته باشم در کل زندگی من و پدرم ده ساعت در مورد موسیقی با هم صحبت نکرده ایم. من کار خود را میکردم. اولین بار وقتی که من یک کاری خوانده بودم، پدرم که آمد تو استودیو به من گفت مگر تو آواز میخوانی؛ حالا من تجربه خواندن در استودیو داشتم، گفتم بابا من هفت سال است دارم آواز میخوانم. کارهای شما را گوش میکنم، آهنگسازی میکنم. اما از هیچ کدام از آنها روحش خبر نداشت.
تو کار را با آهنگسازی شروع کردی. خوانندگی خیلی اتفاقی وارد زندگی حرفه ایات شد یا این که برای این هم برنامه داشتی؟
من آواز کار میکردم. البته من اصلا کلاس موسیقی نرفته ام. من همان طور که میدانید مهندسی کامپیوتر خوانده ام. در دانشگاه آزاد موسیقی را خودم یاد گرفتم. آن هم به خاطر این که هوشم خوب بود و خوب گوش میدادم.
پس آلبوم من و بابا فقط برای این بود که خودت را به دنیای موسیقی معرفی کنی و فکر کردی این بهترین شروع خواهد بود؟
بله، ولی آن آلبوم هم خیلی گل نکرد. فکر میکنم آن اوایل حدود صد هزار تا هم بیشتر نفروخت. بیشتر مردم من را زمانی که اولین کار مستقلم را خواندم شناختند. تیتراژ سریال غریبانه که ماه رمضان 83 پخش میشد. تازه از آن زمان یک شخصیتی به وجود آمد به نام احسان خواجه امیری که کارش را به عنوان یک خواننده ای که مردم هم میشناسندش شروع کرد ولی در «من و بابا» هیچ اتفاقی برای من نیفتاد اما شروع بدی هم نبود. به قول شما شروع متفاوتی بود با بقیه. اما این که یک آلبومی باشد که بترکاند نه.
البته نمونههای مشابه هم داریم که مثل شما شروع کردند مثلا همایون شجریان.
همایون شجریان خیلی با من فرق دارد. همایون یک سیاستمدار موسیقی پشت سرش ایستاده. اما من 98درصد کارهایم راخودم انجام دادهام. همان طور که گفتید من از 17سالگی هم آهنگسازی میکردم، هم آواز میخواندم و کار حرفه ای هم انجام میدادم. تنها و تنها خودم بودم. پدرم در آلبوم اول آمد برای من آواز خواند. یعنی همه کارها حاضر و آماده بود و فقط پدرم چند تا قطعه را با من همراهی کرد و بعد هم تمام. من ناظر ضبط بابا بودم در آن کار. حتی چند جا ازمن ناراحت هم شد. مثلا یک جایی را من میگفتم فالش است باید دوباره بخوانیم، ناراحت میشد.
به قول خودت با غریبانه بود که احسان خواجه امیری را همه شناختند. پس قبول داری که تلویزیون عامل اصلی شهرتت بود؟
تلویزیون وسیله خوبی است برای این که یک نفر به شهرت برسد؛ اما صرفا نمیتوانیم بگوییم که تلویزیون به تنهایی میتواند این کار را بکند. به نظر من 80درصد خود کار باید قوی باشد وفقط 20 درصد تلویزیون میتواند تاثیرگذار باشد. شاید 20درصد هم کمتر. تلویزیون فقط کمک میکند که این کار شنیده شود. اگر نه شما بیایید 90درصد کارهایی که امروز در جامعه شنیده میشوند نه از تلویزیون پخش می شوند نه مجوز دارند و نه ثبت میشوند فقط از طریق اینترنت پخش میشوند و کسی تا به حال نه خواننده اش را دیده ، نه اصلا آشنایی ازکارها و شخصیتش دارد.
فکر نمیکنی 20درصد سهم تلویزیون در نظر گرفتن؛ خیلی کم است؟ بالاخره تلویزیون شانس شنیده شدن آهنگ را چند برابر میکند. مخصوصا اگر تیتراژ یک سریال باشد که هر شب از تلویزیون پخش میشود.
اگرکارخوب باشد خودش جا باز میکند. من اعتقاد دارم اگر همان موسیقی سریال خوب نباشد مردم استقبال نمیکنند و ماندگار هم نخواهد شد. درهفته چند تا سریال پخش میشود؟ چند تا تیتراژ دارد؟ چند مدل سرود و تصنیف و ترانه از تلویزیون پخش میشود؟ کدامشان را شما شنیده اید؟ کدامشان در ذهنتان مانده است؟ خواننده کدامش را میشناسید؟ از 50 تا آهنگی که پخش میشود، یکیشان گل میکند و مردم از آن استقبال میکنند. بقیه همه فراموش میشوند.
یعنی به نظرت همان آهنگ غریبانه اگر در قالب یک آلبوم پخش میشد باز این قدر گل میکرد؟
من میخواهم این طوری جوابتان را بدهم، یک مجموعه باعث میشود تا یک کار معروف میشود. نمیتوانی بگویی صرفا اگر این کار از تلویزیون پخش شود موفق میشود. کار باید خوب باشد، شعر باید خوب باشد، تنظیم باید خوب باشد، خواننده باید خوب خوانده باشد، خوب ضبط شده باشد، زمان پخشش از تلویزیون باید خوب باشد. همه اینها یک درصدی در موفقیت کار تاثیر دارند ولی نمیشود گفت حتما یکی از این عاملها کار را موفق کرده است.
حتما کار قوی بوده که توانسته در بین همه رقیبهایی که وجود دارند، خودش را بالا بکشد ولی تلویزیون هم در شنیده شدن کار خیلی تاثیر داشته است دیگر.
ببینید، من اولین سریالی را که کار کردم، گفتم آهنگسازی فیلم را هم خودم انجام میدهم؛ با این که من درآمد یک شب کنسرتم از درآمد پنج ماه کار روی یک موسیقی فیلم بیشتر است؛ یعنی اگر بخواهیم منطقی بسنجیم ازنظر مالی هم برای من به صرفه نیست. هیچ آدم عاقلی این کار را نمیکند. این جزو همان سیاست کاری ام بود. از اول موسیقی فیلم را دوست داشتم و سعی کردم هر یک یا دوسال یکبار یک کار موسیقی فیلم انجام دهم.
پس موسیقی فیلم را صرفا به خاطر علاقه ات کار میکنی؟
صرفا دوست نداشتم احسان خواجه امیری به عنوان خواننده شناخته شود. چون در حقیقت من کارم آهنگسازی بود و این طوری به دنیای موسیقی وارد شدم. کلاس آهنگسازی فیلم را خیلی دوست داشتم و دوست داشتم به عنوان یک آهنگساز فیلم شناخته شوم. بزرگترین آهنگسازان در دنیا کسانی بودند که موسیقی فیلم میساختند. درآمدش هم برایم مهم نبود. این کار را دوست داشتم و باید برایش زحمت میکشیدم. خیلی از خوانندگان وقتی به یک سطحی میرسند وسطح درآمدشان بالا میرود دیگر کار آهنگسازی و موسیقی فیلم را رها میکنند اما هنوز هم ترجیح میدهم کارهایم را خودم آهنگسازی کنم. میتوانم مثل خیلیهای دیگر، آهنگسازی و تنظیم کار را به یک نفر دیگر بسپارم؛ نوازندهها هم بیاییند برای خودشان بزنند و من هم تنهایی بیایم آوازم را بخوانم و بروم. اما من این طور نمیتوانم کار کنم؛ باید روی تک تک مراحل کار نظارت داشته باشم. یک سال روی یک آلبوم کار میکنم. چند بار میکس میکنم تا آن چیزی که میخواهم از آب دربیاید.
پس چرا این قدر کم موسیقی فیلم می سازی؟
خب برای این که باید آن کلاس کار را هم نگه داری. اگر تند تند بخواهی کار بیرون بدهی دیگر برای مردم عادی میشود. هنرمند نباید خیلی دست یافتنی باشد برای مردم. آن وقت ژانر کار تغییر میکند، موسیقی کوچه و بازاری میشود.
خب مگر پاپ چیزی غیر از موسیقی برای مردم است؟
پاپ موسیقی مردمی است؛ به نظرم معنی اش این است که درکش برای مردم راحت تر است. اگر بخواهید این جمله را این طوری تعبیر کنید که یعنی بین توده مردم طرفدار زیادی دارد، خب خیلی از خوانندگان معروف سنتی هم خواننده پاپ هستند. در واقع پاپ موسیقی ای است که زبانش نزدیک تر است به زبان مردم. مردم راحت تر میتوانند بفهمند و تحلیلش کنند وگر نه که همه موسیقی برای مردم اجرا میکنند. ارکستر سمفونیک هم برای مردم اجرا میکند . هر موسیقی دیگری. پاپ موسیقی عامیانه تر است. به نظرم این بهترین تعریف است. بین همه حرفهایی که جلوتر زدیم، من موسیقی ایرانی می خوانم، موسیقی پاپ هم میخوانم. خودم را محدود نمیکنم در یک قالب خاص. فکر میکنم مردم چه موسیقی ای را بیشتردوست دارند و سراغ همان میروم.
پس در واقع میخواهی بگویی موسیقی ای که تو کار میکنی بازتاب اتفاقاتی است که دور وبرت میافتد؟
نه به هیچ وجه. خیلی به دنبال اتفاقات جامعه نیستم. صرفا به حالم نگاه میکنم. به سلیقه خودم در همان لحظه. سلیقه خودم نه به عنوان آهنگساز و خواننده. سلیقه ام به عنوان کسی که دارد در اجتماع زندگی میکند و تمام خوبیها و بدیهای آن را درک میکند و واکنش نشان میدهد.
روزی که به افشین یدالهی پیشنهاد دادی که تو را برای تیتراژ تلویزیونی معرفی کند، فکر میکردی از غولهای این رشته بشوی؟
حقیقتش این است که کارهای تلویزیونی من آن قدر کم است که مقابل کارهای دیگرم چیزی به حساب نمیآید. من سالی یا دو سالی یک بار یک تیتراژ تلویزیونی اجرا میکنم اما چون بعضی از کارها دیده شده مانند میوه ممنوعه یا برای آخرین بار خیلیها فکر میکنند که من در تلویزیون سهمیه دارم؛ یا این که این را خیلی مطمئن میگویم که 80 درصد سریالهای مهمی که از پارسال تا به حال ساخته شده؛ گزینه اولشان برای ساخت موسیقی تیتراژشان من بوده ام.
چه میشود که یکی را بین همه پیشنهادها قبول کنی؟
این باز میگردد به همان سیاستی که در کارهایم دارم. ولی در کل کارگردان برایم خیلی مهم است. داستان سریال واین که چه زمانی قرار است پخش بشود مثلا من خودم آهنگ سریال رستگاران را خیلی دوست داشتم بخوانم. حتی چند جلسه سر تمرین گروه رفتیم و صحبتهای اولیه را هم انجام دادیم، چون شخصا به کارهای آقای مقدم خیلی علاقه دارم اما وقتی کار آقای فتحی «در مسیر زاینده رود» پیشنهاد شد، ترجیح دادم این سریال را کار کنم، چون من در کار کردن یک مقدار خسیس هستم . دوست ندارم به راحتی خودم را خرج کنم، چون هر انسانی یک روزی تمام میشود. این قدر ذخیره موسیقایی ندارم که بخواهم تا ابد کارهای جدید تولید کنم. یک خواننده مثل یک نوار میماند. نهایتا یک ساعت میتوانند مردم شما را تحمل کنند بعد دیگر خسته میشود. کلا شما در طول زندگی حرفه ای تان صد ساعت کشش خواندن و آهنگسازی دارید. من میخواهم این صد ساعت را تقسیم کنم و خیلی زود همه آن را خرج نکنم، مثلا اگر قرار است آلبوم بدهم مثل آقای افتخاری سالی پنج تا آلبوم ندهم و بعد از چند سال دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشم. هیچ کس نمیتواند بگوید من ابدیم، من هرچی بخوانم مردم گوش میکنند. برای همین خودم را تقسیم بندی کردم. گفتم اصلا بیشتر از سالی یک آلبوم در حد تواناییهایم نیست. من هم خودم را یکی دو سال دیگر بازنشست میکنم. نهایتا سه سال دیگر.
یعنی به نظرت سه سال دیگر احسان خواجه امیری خواننده، تمام میشود؟
حداقل میخواهم ادامه تحصیل هم بدهم و نیاز دارم چند سالی را استراحت کنم.
در آلبومهای اخیرت کمتر از تیتراژهایی که خواندی استفاده کردی. این هم جزو سیاستهایت بود؟
من بحث آلبوم و تیتراژهای تلویزیونی را کاملا از هم جدا کردم. حتی تهیه کننده در همین دو آلبوم آخر خیلی اصرار میکرد که حتما تیتراژهایت هم درآلبوم باشد اما من زیر بار نرفتم. چون فضای تیتراژ برای یک سریال است و کاملا با فضای آلبوم که مردم میخواهند در خیابان، درخانه، در ماشینشان گوش کنند خیلی تفاوت دارد. برای همین اصلا موافق نیستم که از آهنگ تیتراژها در آلبومهایم استفاده کنم.
گفتی من قبل از این که خواننده باشم آهنگسازم، آهنگسازی را بهتر از خوانندگی میدانی؟
آهنگسازی را دوست دارم. هرچند خواندن برایم آسان تر از آهنگسازی است البته آن هم مشکلات خودش را دارد. باید به فکر ارکستر باشم، به فکر حرف زدن روی سن هم باشم . تلاشم را بیشتر کرده ام و سعی کردم تعادلی بین این دو حوزه فعالیتی برقرار کنم. مثلا سالی یک کار موسیقی فیلم قبول کنم. برای اعتبار من خیلی خوب است که وقتی حسن فتحی پیشنهاد موسیقی فیلم میدهد آن را قبول کنم. من در آلبوم جدیدم یک کار با سیروان خسروی انجام دادم. ذهن و تفکر موسیقایی او را خیلی دوست داشتم. شاید استراحت خوبی برایم باشد که آهنگ بعضی از ترکهایم را خودم نسازم. این پیشنهاد را به سیروان داده ام. چون همه دغدغههایمان یکی است هم به او اعتماد کاملی دارم! از کامپیوتر و میکس اینها هم سر در میآورم و در استودیوهای ضبط حسابی شاخ و شانه میکشم اما وقتی با سیروان کار میکنم خیالم راحت است.
اوایل کار هنری ات، خیلیها تو را دنباله رو راه اصفهانی دانستند، تاثیر خاصی از او داشته ای؟
من درخوانندههای پاپ صدای محمد اصفهانی را خیلی دوست دارم. هرکس بگوید من از گذشتگانم تاثیر نپذیرفته ام صددرصد دروغ گفته است. او اسطوره من نبود اما هنوز هم کارهایش را با علاقه گوش میکنم. کارهای ایرج و بعضی اساتید سنتی را هم گوش میکنم. نسل موسیقی ما عوض شده است. دکتر اصفهانی هنوز خوب میخواند ولی نسل موسیقی، نسل موسیخ سیخی شده است. اینها هستند که موسیقی این نسل را میسازند. خیلی سخت است که آقای اصفهانی بتواند کارهایی بهتر از کارهای قبلی اش بسازد.
کسی روی آهنگهای تو کاور خوانده است؟
تازگیها چند نفر پیدا شده اند که دارند با اسم من کار منتشر میکنند. آنها را نمیشناسم، خیلی هم خوب ادای من را در میآورند. من در گفتن بعضی حرفها مثل «ت» و «ق» لحن خاصی دارم و در آنها اغراق میکنم، بغضهایی که در گلویم شکل میگیرد، همه و همه را تقلید کرده اند و در اینترنت با عنوان آهنگ جدید احسان خواجه امیری منتشر کرده اند. اصلا فکر نمیکردم یک روز کسی بخواهد ادای من را بگیرد. سبک خواندن من یک کمی سخت است. ماخوانندههای خوب بسیاری داریم اما نسبت به خوانندههای پاپ دیگر، کاور کردن آهنگهای من مشکلتر است مثلا خواندن یک ترانه مثل قدم آخر برای خود من هم چالش بزرگی بود چه برسد به کسی که بخواهد روی موسیقی آهنگ من کاور کند.
این سختی موسیقی تو به خاطر ارائه تلفیقی از موسیقی سنتی و پاپ است؟
من اصلا خودم را محدود نمیکنم، موسیقی اصیل و ردیف هم کار کرده ام. تار، سه تار و یک عالمه ساز سنتی نواخته ام، اما ذهنیتی از خودم دارم که میدانم بیشتر به این نسل نزدیکم. ملودی جدید ساختن خیلی مشکل است.
وقتی میخواهم یک قطعه جدید بسازم، واقعا عزا میگیرم. میگویم چی بسازم که تا به حال نساخته باشم. چه کار باید بکنم؟ فقط میگویم «خدایا نوکرتم یه کاریش بکن» هیچ کس حتی دکترای موسیقی هم نمیتواند درموسیقی ادعا کند من میخواهم یک کار کاملا جدید بسازم. میشود رنگ آمیزی را متفاوت کرد اما بالاخره یک شباهتی با کارهای قبلی خواهد داشت.
برای رهایی از این تکرار، آیا این فکر به سرت زده است که کاملا ژانر را عوض کنی؟
خیلی دوست دارم، اما دوست دارم احسان خواجه امیری را معرفی کنم که صرفا جدید نباشد. میخواهم کسی باشد که خودم به عنوان یک شهروند دوستش داشته باشم. شما میتوانید هزار تا کار جدید بکنید اما مهم این است که با هنجارهای جامعه همخوانی داشته باشد و مردم آن را بپذیرند. آدم باید کاری را انجام دهد که پشتش فکر باشد. کمک خدا باشد.
انگار خیلی به لطف خدا در قضیه آهنگ سازی اعتقاد داری؟
من درهمه مصاحبههایم این را گفته ام که لطف خدا را در این موضوع حس کرده ام. یک دفعه احساسی در تو به وجود میآید، یک ملودی شکل میگیرد، انگار دست تو نیست، این ملودی به دلت مینشیند.
رضا صادقی تعریف میکرد سر آلبوم هشت، یک نفر از مشهد به او زنگ زد و قطعه اش درباره امام رضا(ع) را ساخت.
من بودم، توی قطار مشهد بودم. قطار بلیت نداشت و با هزار پارتی بازی در کوبه خود رئیس قطار نشسته بودم. یکدفعه دلم گرفت و یاد رضا افتادم و به او زنگ زدم. منظورم از لطف خدا صرفا در کارهای مذهبی نیست. در هر کاری شما نیاز داری که خدا برایت بسازد. یک چیزی به ذهنت میرسد که خودت تعجب میکنی. بدون استثنا سر تمام ترکهای موسیقی ام این اتفاق افتاده است.
این که رسانه ای مثل تلویزیون در اختیار داری، باعث نمیشود خودت را مسوول بدانی که سلیقه مخاطب عام را ارتقا دهی؟
من به تنهایی نمی توانم این کار را بکنم. هدفم این نیست که سطح موسیقی را بالا ببرم. برای همین به سمت تجربههای مختلفی میروم؛ من هیچ چیز را برای خودم ممنوع نکردم. شاید به خاطر پیش زمینه ای که دارم سلیقه موسیقایی فاخرتری داشته باشم. من عاشق ساز سه تار هستم. هیچ وقت نگفتم چون پسر فلانی هستم حتما باید ساز سنتی در کارهایم استفاده کنم اما وقتی سه تار نوازی میثم مروزی را میشنوم واقعا خوشم میآید. خودم را محدود نکرده ام.
تو اصالت اصفهانی داری، برای موسیقی سریال در مسیر زاینده رود، دوست نداشتی به سمت دستگاه اصفهان یا ترانههای فلک اصفهانی بروی؟
روز اول این فکر به ذهنم رسید که چنین کاری بکنم. اما قضا و قدر من را به سمت دیگری برد. یک ملودی به ذهنم رسید، دوستش داشتم و رویش کار کردم که متاسفانه در دستگاه اصفهان نیست ولی در موسیقی متن حتما به این سمت حرکت خواهم کرد. چون خیلی از صحنههای فیلم در اصفهان اتفاق میافتد و موسیقی هم باید به آن صحنهها بیاید.
هوش بصری بالا و همین طور لینکهای زیادی درسینما و تلویزیون داری، نمیخواهی وارد حوزه تصویر شوی؟
خیلی دوست دارم فیلم بسازم، اما به عنوان تهیه کننده. کار سینما خیلی تخصصی است و علم میخواهد. سینما را دوست دارم، فیلم زیاد میبینم. شاید در آینده رفتم و درس سینما هم خواندم چون خیلی به این مقوله علاقه دارم اما به همین زودی وارد بحث تهیه کنندگی سینما خواهم شد. ایدههایی هم برای تولید فیلم دارم که به موقع سروقتشان میروم.